می توانستم آن گونه باشم
خداوند بزرگ به من سلامتی و نیرو داده ، نعمت های فراواناعطا کرده که شاید قابل شمارش نباشند ، ازجمله آنها استعداد یادگیری و تحصیل ، قدرت تفکر ، توان انتخابمسیر زندگی وتشخیص خوب و بد ، زشت و زیبا ، حسهای پنچگانه و بهره مندی از لذایذ مشروع ، توانایی راه رفتن و کسبروزی و تنظیم اقتصاد خانواده ، قدرت ورزش کردن و امنیت فردی وخانوادگی و اجتماعی، تشخیصرنگها و مشاهده مناظر زیبا و شاد بودن و شاد کردن دیگران ، قدرت تصمیم گیری و اراده، اعتماد بنفس ، کسب شخصیت و توانایی شناخت خود و شناخت خالق یکتا ، داشتنروحیه ایمان و امید وعاقبت اندیشی و توانایی پیش بینی نیاز های آینده و صدها مورد دیگر که واقعا قابل شمارش نیستن .
اما منظور این هست که چقدر این داشته ها و نعمت ها وتوانایی های خودرا می شناسم و و از داشتن آنها لذت می برم و احساس رضایت دارم و قدر آنها را می دانم آیا شکر گذار خالق یکتا
( که ولی نعمت من می باشد ) هستم . و میزان مثبت اندیشی و خوش بینی من به محیط اجتماع ، خانواده و دنیا چقدر است .
. راستی اگر من طی یک حادثه ای ، قطع نخاع از کمر یا گردن شدهبودم چی می کردم ، مثل هزاران نفر که هستند و من هم میتوانستم جای آنها باشم .
. یا اگر مسیر زندگی منو به جایی می برد که قاچاق فروش شدهو پس از مدتی لو رفته ، دستگیر و محاکمه ، سپس اعدام می شدم چی میشد مثل همون دوستو همبازی دوران کودکیم .
. یا اگرمن یکی از شهروندان کشور فلسطین ، عراق یا سوره یا افغانستان ، یمن بودم و مورد توطئه ابرقدرت ها قرار میگرفتم و توسط نیروهایداعش کشورم را صد پاره و ویرانه می کردند و خانواد ام و هموطنانم آواره و سرم رابا شمشیر می بریدند چی می کردم مثل هزاران نفر از مردم همین کشورها .
. یا در یک تصادف خودم واعضای خانواده را به ته دره عمیق فرستادهو نابود می کردم چی میشد ، مثل کسانی که به خاطرسهل انگاری یا عدم رعایت اصولرانندگی و خواب آلودگی همین طور شدند.
. یا می توانستم به دلایل مختلف مجرم ، سارق و باشم ، مثل افرادی کهسارق حرفه ای شده ، بعد از چند اقدام به سرقت اموال مردم یا دولت امروز در زندان افتاده اند .
. یا می توانستم معتاد به تریاک یا هروئین یا نمی دانمحشیش ، شیشه ، کراک باشم .مثل هزاران نفراز هم شهری هایم و جوانان وطنم که به جای رفتن به ورزش ولذت بردن از فوتبال ، شنا ، کوه نوردی و . خود و خانواده را با اعتیادنابود کرده و امروز کارتن خواب شده یا جنازها یشان در جوب کنار یک خیابان یافت میشود .
. یا می توانستم برادر یک دختر فراری باشم مثل همون جوانیکه خواهرش به دلیل ناتوانی درتحمل سختیها ویا نبود مدیرت صحیح در اداره محیط خانواده و نداشتن خانواده صمیمی و یا اغفال توسط دوستان ناباب ازمنزل فرار کرده بود وپیدا نشد ، بیچاره پدرش ازغصه دق کرد و مادرش همهیچ وقت روز خوش ندید ، خود آن جوان هم سرش را از شرم پیش دیگران بالا نمیگرفت .
.یا شاید میتوانستم فرزند طلاق باشم ، مثل کسی که پدر ومادرش از هم جدا شده و اوامروز صد ها مشکل و عقده روحی و روانی پیدا کرده و نسبتبه داشتن خانواده ای مستحکم و والدین صمیمی و اهل زندگی که فرزندان خود را ازنصایح ارزشمند خود بهره مند سازند،محروم شده و دائم زانوی غم و حسرت بغل میگیرد ، آری من نیز می توانستم }ای آن باشم.
. یا می توانستم کودک کار باشم مثل همین کودکانی که بجایرفتن به مدرسه مجبور شده اند درچهار راهها آدامس یا دستمال کاغذی یا بیسکویتبفروشند وآروزی تحصیل و بهرمندی ازامکانات زندگی را همیشه با آهی از ته دل توقلبکوچکشان مخفی می کنند .واین با دیدن هر خودرو در چهار راه و خیابان که داخلش خانواده ای نشسته هزاران بار مرور می شدوسینه اش را می آزرد و حسرتش را بیشتر می کرد .
. یا می توانستم کور وکر باشم یا ازداشتن پا و توانایی راهرفتن به دلایلی محروم باشم ، یا مثل میلیون ها انسان دیگر در دنیا که از بیماری های مختلف روحی وجسمی از جمله دیابت ، تالاسیمی و یرقان و قلب نارسایی کلیه و سکته مغری و قلب و آسم و سرطان وانواع دیگر بیماری های لاعلاج . و یا انواع بیماری های روحی روانی و اعصاب و روان وافسرده گی رنج می برندو از داشتن زندگی متعادل محرومند.
. یامیتوانستم مثل هزاران نفر که عزیزانشان را به دلیلحوادث طبیعی مثل زله از دست داده باشم .
. .و موارد بسیار دیگر که درذهن شما وجود دارد واما امکان ذکرشدراینجا فراهم نیست
ولی اصل مطلب این است معمولا ما از این همه نعمت ها ومواهب بهرمند هستیم ولی غفلتداریم و اصلا احساس خوشحالی و رضایت نکرده و بجای مثبت اندیشی وبه قول معروف دیدن قسمت پر لیوان همیشه منفی نگر و بدبین بوده ، دچار افسرده گی واحساس پوچی شده ایم .
کاش به فکرسلامتی روحی وروانی خود باشیم تا بتوانیم زندگی توام با رضایت و شاد برای خود و هم برای دیگران فراهم نماییم .
درباره این سایت